مشکوک
سلام
می دانید چرا قمه می زنند ؟
می گویند به یاد حضرت زینب
که با دیدن سر برادر خود بر سر نیزه ،
سرشان را به محمل کوبیدند و از سرشان خون آمد !
ولی من می گویم :
اصلا این داستان نمی تواند صحت داشته باشد .
زیرا :
نخست اینکه سندش ضعیف است .
دوم آنکه حضرت زینب که در میان چکاچک شمشیرها ،
عزیزان خود را و به ویژه امام زمان خود را ،
برادر عزیز خود را ،
سرور و سردار خود را
در حال کشته شدن می دید و کاری از دستش بر نمی آمد
چنین واکنشی از خود نشان نداد .
چرا ؟
به حکم مسؤلیتی که بر دوش خود احساس می کرد !
به فرمان امام خود !
و به تشخیص عقلی خود
(فراموش نکنیم که زینب را عقیله بنی هاشم می نامیدند .
یعنی خردمند بانوی بنی هاشم )
که هدف بزرگتر و مهمتری را در برابر خویش می دید !
آنجا به این خوبی توانست بر احساسات خود مسلط شود
و هیچ رفتاری که دشمن را شاد کند از خود بروز ندهد !
چگونه در میانه راه
که طبعا کمی آرامتر شده و آبها از آسیاب افتاده ،
چنین کرده باشد ؟
سوم اینکه او در مجلس یزید ،
در برابر سرزنش دشمن ِسلطه یافته
و سرخوش از باده پیروزی ،
با صدای بلند
آگاهانه و صادقانه
فریاد زد ما رأیت إلا جمیلا (جز زیبایی ، هیچ ندیدم ).
این زن ، با این دید بلند و بینش ژرف ،
چگونه می تواند کاری همانند
یک مصیبت زده بیچاره
کرده باشد ؟!!!
خیر امکان ندارد .
مگر اینکه او را مثل خودمان ،
متظاهر و دروغگو
بپنداریم .
در واقع با این ادعا ، آن حضرت را کوچک کرده ایم .